در آستانه برگزاری هشتادو پنجمین مراسم اسکار مقاله «اسلاوی ژیژک» را در رد ادعای کاترین بیگلو بخوانید
اسلاوی ژیژک: سی دقیقه پس از نیمه شب هدیه هالیوود به قدرت آمریکاییها بحث برانگیزترین فیلم سال ۲۰۱۲ «سی دقیقه پس از نیمه شب» ساخته کاترین بیگلو داستانی درباره پیدا کردن و کشتن اسامه بن لادن رهبر گروه تروریستی القاعده دارد. کارشناسان بخت زیادی در فصل جوایز برای «سی دقیقه پس از نیمه شب» قائل بودند اما با مناقشاتی که در تایید یا نکوهش نمایش شکنجه د ر محافل ایجاد کرد و در ردههای بالاتر تعدادی از دولتمردان امریکا به فیلم اعتراض کردند و کار بدانجا رسید که کنگره آمریکا خواستار تحقیق درباره تاکید فیلم بر نقش شکنجه در عملیات یافتن بن لادن شدو پای رئیس انجمن فیلم آمریکا (MPAA) هم به این مناقشه باز شد و به کسانی که خواهان تحقیق درمورد «سی دقیقه پس از نیمه شب» بودند، هشدار داد.، بامداد دوشنبه هیچ کس انتظار ندارد این فیلم را در مراسم اسکار تحویل بگیرند. در دوران اوج مناقشات کاترین بیگلو در دفاع از فیلم خود بیانیه ایی در روزنامه لس انجلس تایمز منتشر کردو در این راستا کارگردان/مستندسازِ ضد سیاستهای دولتمردان آمریکا مایکل مور از بیگلو حمایت کرد. در این میان فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناس، منتقد فرهنگی و سیاستمدار اسلوونیایی، اسلاوی ژیژک مقاله ایی در روزنامه گاردین در رد ادعاهای کاترین بیگلو به چاپ رساند که خود این مقاله باز بحثهای فراوانی را میان کارشناسان و نظریه پردازان ایجاد کرد. در استانهٔ برگزاری هشتاد وپنجمین مراسم اسکار و درسال پر رونق سینمای آمریکا این مقاله را بخوانید واز بعد دیگری این فیلم را ببینید. فیلمی که در لایهٔ سطحیاش در نکوهش شکنجه است. +++ نفرت انگیزترین دفاع از فیلم سی دقیقه پس از نیمه شب این است که کاترین بیگلو از اخلاق گرایی بیارزش صرف نظر میکند وعاقلانه واقعیت ِتلاشهای ضد تروریستی را نمایش میدهد. در این قسمت از نامه ایی که کاترین بیگلو در لس آنجلس تایمز منتشر کرد او به تصویر کشیدن شیوههای شکنجه در «سی دقیقه پس از نیمه شب» را توجیه میکند که توسط عوامل دولت بکار گرقته میشود تا اسامه بن لادن دستگیر و به قتل برسد: «آن دسته از ما که کار هنری انجام میدهند، به تصویر کشیدن یک چیز به معنای تایید آن نیست که اگر اینطور بود، هیچ هنرمندی نمیتوانست تصاویر غیرانسانی بکشد، هیچ نویسندهای نمیتوانست درباره این موضوع بنویسد و هیچ فیلمسازی هم نمیتوانست درمورد مسائل پردردسر روزگار ما کندوکاو کند.» واقعا؟ نیازی نیست فردی اخلاق گرا و یا ساده لوح درباره ضرورت جنگ با حملههای تروریستی باشد تا فکر کند شکنجه یک انسان به خودی خود کاری به شدت تکان دهنده است وخنثی به تصویر کشیدن آن-یا خنثی کردن این بُعد تکان دهنده -از پیش، نوعی تایید است. مستندی را تصور کنید که به شیوه ایی خونسردانه و بیطرف هولوکاست را به عنوان یک عملیات سازمان دهی - صنعتی بزرگ به تصویر میکشد، تمرکزش بر مشکلات فنی هولوکاست (نقل وانتقال، دورریزی اجساد، جلوگیری از ترس میان زندانیانی که کشته میشوند) است. چنین فیلمی یا جذابیتِ به شدت مشمئزکننده ایی را درموضوعش جای میدهد ویا روی بیطرفی نفرت انگیزِ سبکاش حساب بازمی کند که سبب دلهره و هراس در تماشاگران میشود. در اینجا بیگلو کجا میایستد؟ بیشک او طرف عادی سازی «شکنجه» است. وقتی «مایا» -قهرمان ِفیلم-نخستین بار شاهد شکنجه waterboardingاست، کمی شوک زده است اما زود چم وخم کار را یاد میگیرد. بعدا در فیلم او با خونسردی زندانی عرب طراز بالایی را تهدید میکند که «اگر با ما حرف نزنی تو را تحویل اسرائیل خواهیم داد.» پیگیری تعصب آمیزمایا برای یافتن بن لادن، به خنثی کردن عذابهای وجدان اخلاقی عادی کمک میکند. تهدیدآمیزتر، همکار او، مامور ریشوی سازمان سیا است که کاملا در هنر آسان ِتبدیل شدن از یک شکنجه گر به رفیق زمانی که قربانی قرو میپاشد، استاد است. (او سیگارش رامی گیراند و جوک میگوید). یک نکته به شدت آزار دهنده تراین است که بعدا چطور وی از یک شکنجه گر جین پوش به یک مقام اداری خوش لباس واشینگتنی تبدیل میشود. این عادی سازی به نابترین و موثرترین شیوه اتفاق میافتد. کمی ناخرسندی وجود دارد بیشتر برای آسیب خوردن به حساسیت تا اصول اخلاقی، اما وظیفه باید انجام شود. این آگاهی از لطمه به حساسیت شکنجه گر به عنوان بهای (اصلی) انسان از شکنجه، اطمینان میدهد که «سی دقیقه پس از نیمه شب» فیلم تبلیغاتی جناح راستی بیارزشی نیست.: پیچیدگی روانشناختی به گونه ایی روایت میشود که لیبرالها میتوانند بدون احساس گناه از فیلم لذت ببرند. به همین دلیل «سی دقیقه پس از نیمه شب »بدتر از مجموعه «۲۴» است لااقل جک بائر (قهرمان این مجموعه) در قسمت پایانی فرو میپاشد. بحث بر سر شکنجه بودن یا نبودن «waterboarding» باید به عنوان یک عمل به روشنی نامعقول کنار گذاشته شود. چرا؟اگر waterboarding باعث درد و ترس از مرگ نمیشد مظنونان به تروریست ومقاوم را به حرف میآورد؟ جایگزین کردن واژه «شکنجه» با «تکنیک بازجویی قویتر» ارائه منطق اصلاح سیاسی است. زمانی که «لحن»تغییر میکند، خشونت وحشی گرانه ایی که توسط دولت آمریکا اعمال میشود مورد قبول جامعه قرار میگیرد. نفرت انگیزترین دفاع از فیلم سی دقیقه پس از نیمه شب این ادعا است که کاترین بیگلو از اخلاق گرایی بیارزش صرف نظر میکند وعاقلانه واقعیت ِتلاشهای ضد تروریستی را نمایش میدهد، پرسشهای دشواری را به وجود میآورد و درنتیجه ما را قانع میکند که «فکر» کنیم .(به علاوه برخی منتقدان میافزایند که بیگلو کلیشههای فمینیستی را شالوده شکنی میکند-مایا از خود احساسات گرایی نشان نمیدهد، او سرسخت است و مانند مردان متعهد به وظیفهاش). اما با وجود شکنجه نباید «فکر» کرد. اینجا یک وجه تشابه با «تجاوز» خودش راتحمیل میکند: چه میشود اگر فیلمی تجاوزی وحشیانه را به همین شیوهٔ خنثی به نمایش بگذارد وادعا کند که باید از اخلاق گرایی بیارزش دوری و فکر کردن به «تجاوز» با تمامی پیچیدگیهایش آغاز شود؟ غرایزمان به ما میگوید که اینجا یک چیزی وحشتناک اشتباه است: من مایلم در جامعه ایی زندگی کنم که تجاوز را به آسانی یک رفتار نامعقول میدانند. بنابراین هرکسی که بخواهد دربارهاش بحث کند یک احمق نامتعارف به نظر میرسد، نه در جامعه ایی که کسی میخواهد علیه این رفتار بحث راه بیاندازد. همین مساله درباره شکنجه صدق میکند: یک نشان پیشرفت اخلاقی این مساله است که شکنجه به عنوان یک کار مشمئز کننده وبی هیچ نیازی به بحث ،«باجزمیت» رد شود. اما درباره بحث «رئالیست»: شکنجه همیشه وجود داشته بنابراین بهتر نیست دستکم به صورت عمومی دربارهاش گفته شود؟ دقیقا همین مشکل است. اگر شکنجه همواره وجود داشته، چرا افرادی که بر سر قدرت هستند حالا به راحتی دربارهاش حرف میزنند؟ فقط یک پاسخ وجود دارد: عادی کردن شکنجه تا اصول اخلاق ی ما را پایین آورند. شکنجه زندگیها را نجات میدهد؟ شاید اما قطعا روح و روان را میگیرد. و مشمئز کنندهترین توجیه، این ادعا است که یک قهرمان واقعی آماده است روح و روان خود را برای تجات زندگی هموطنانش فداکند. عادی سازی شکنجه در «سی دقیقه پس از نیمه شب» نشانهٔ خلا اخلاقی است که ما آرام آرام به آن نزدیک میشویم. اگر شکی در این مورد دارید تلاش کنید یک فیلم هالیوودی معظم را تصور کنید که بیست سال پیش شکنجه را به همین شیوه به تصویر میکشد. این غیرقابل تصور است. منبع:گاردین
waterboarding :نوعی شکنجه که حس خفگی/غرق شدن به قربانی می دهد.پارچه و حوله ایی را دور سر زندانی می پیچند و روی آن آب می ریزند. |
|
منبع : سینمای ما |
( تبادل لینک : برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سینما یک و آدرس cinema1.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما در سایت ما لینک خواهید شد)
نظرات شما عزیزان: